میدونی آدما بین الف تا ی قرار دارند. بعضی ها مثل " ب " برات میمیرند، مثل " د " دوستت دارند، مثل " ع " عا شقت میشوند، مثل " م " منتظر می مونند تا یه روز مثل " ی " یارت بشن


غضنفر پری دریایی میبینه و بهش میگه: تو چقدر خوشگلی، زن من میشی؟ پری میگه: من که آدم نیستم، غضنفر میگه: فکرکردی من آدمم؟

به اولین شخصی که گفتم دوست دارم تو بودی ولی انقدر دل شکستن برات راحت که دل ما رو هم شکستی مشکلی نداره انقدر دل ما شکسته که دیگه ضد ضربه شده 

یه اصفهانی یک خوشه انگور را به خانه برد و به زن و فرزندانش هرکدام یک دانه داد. بچه ها گفتند: بابا جان چرا یک دانه؟ مرد جواب داد: عزیزانم! بقیه اش هم همین مزه را می دهد


چوپان دروغگو مي ميره تو قبر ميپرسن اسمت چيه؟ميگه دهقان فداكار
به معتاده میگن فرق تو با ورزشکارها چیه؟
میگه اونا تکنیکی کار میکنن ما پیکنیکی
غضنفر تو هواپيما تفنگشو ميذاره رو مخ خلبان و ميگه:از همينجا صاف ميري بندرعباس خلبانه ميگه:حالا چرا بندرعباس؟
میگه :آخه دوستم قراره از اونجا قاچاقي ببردم دوبی
غضنفر به زنش میگه سه تا حیوون رو نا ببر که با حرف خ شروع بشه میگه خودت خواهرت خدا بیامرز مادرت
غضنفر حال نداشته بره حموم جاش یه کپسول چرک خشک کن میخوره
به غضنفر می گن چی شد معتاد شدی؟
میگه با بچه ها قرار گذاشتیم روزهای تعطیل تفریحی یکم بکشیم .زد و عید اومد .دوهفته تعطیل شد.
به غضنفر میگن اگه اب نبود چی میشد؟
میگه اونوقت شنا یاد نمی گرفتیم بعد غرق میشدیم.

غضنفر ميميره ميره اون دنيا، ازش ميپرسن چي شد مردي؟ ميگه داشتم شير ميخوردم ! ميگن: شيرش فاسد بود؟ ميگه نه بابا، گاوه يهو نشست
غضنفر یه سکه میندازه هوا شیر میاد فرار میکنه!
قاضی: شکایت شما از این اقا اینه که به شما گفته: احمق ، بیشعور ، نفهم
شاکی: بله.عین حقیقته.
قاضی:پس اگه عین حقیقته چرا شکایت کردی؟
یه چوب كبريته سرش رو مي خوارونه آتيش مي گيره
غضنفر عينكش را دور دستش می چرخونه بعد میزنه چشش، سرش گیج میره میخوره زمین
به غضنفر ميگن چرا ميري سربازي؟ ميگه والا فقط به خاطر مرخصي هاش
غضنفر داشت آب جوش ميريخته توي باغچه! بهش ميگن: چرا آب جوش ميريزی تو باغچه؟؟ ميگه: آخه چاي كاشتم.
غضنفر عاشق مي شه روي در خونش مي نويسه بزودي در اين محل جشن عروسي برگزار مي شود
دو تا ماشين با هم تصادف ميكنند. افسر مياد و ميپرسه: كدومتون مقصر بوديد؟ غضنفر ميگه: والله من خواب بودم، نديدم از
ايشون بپرسيد .
غضنفر داشت دنبال جاي پارك مي گشته اما پيدا نمي كرد! در همون حال گشتن به خدا ميگه: خدايا اگه يه جاي پارك برام پيدا
كنيا من نماز مي خونم، روزه مي گيرم كه يه دفعه يه جاي پارك مي بينه و به خدا مي گه! خدا جون نمي خوادخودم پيدا كردم .
يه روز غضنفر به زنش ميگه بيا هر پنجشنبه بريم پيتزايي بعد زنش ميگه نه پنجشنبه ديره بيا هر دوشنبه بريم
میدونی بزرگترین ارزوی یه جوجه تیغی چیه؟
اینه که حتی برای یه بار یکی دست نوازش رو سرش بکشه
:: بازدید از این مطلب : 466
|
امتیاز مطلب : 149
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30